هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دردها و رنج‌های عشق و جدایی می‌گوید. او از بی‌دلی و بی‌صبری خود سخن می‌گوید و از این که در بیابان بی‌پایان زندگی، کاروان‌ها رفته‌اند و او تنها مانده است. شاعر از مبارزه با نفس سرکش و جاهل خود می‌گوید و از این که چگونه با این بلای بزرگ کنار بیاید. او از امید به نجات و درمان دردهایش سخن می‌گوید، اما در نهایت احساس می‌کند که درمانی برای دردهایش وجود ندارد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، موضوعاتی مانند مبارزه با نفس و دردهای عشق ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده و سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۵۶۹

دل ندارم، صبر بی دل چون کنم
صبر و دل در عشق حاصل چون کنم

در بیابانی که پایان کس ندید
کاروان بگذشت، منزل چون کنم

همرهان رفتند و من بی روی و راه
دست بر سر پای در گل چون کنم

همچو مرغ نیم بسمل بال و پر
می‌زنم تا خویش بسمل چون کنم

بر امید قطره‌ای آب حیات
نوش کردن زهر قاتل چون کنم

چون دلم خون گشت و جان بر لب رسید
چاره جان داروی دل چون کنم

هر کسی گوید که این دردت ز چیست
پیش دارم کار مشکل چون کنم

مبتلا شد دل به جهل نفس شوم
با بلای نفس جاهل چون کنم

نفس، گرگ بد رگ است و سگ پرست
همچو روح‌القدس عاقل چون کنم

ناقصی کو در دم خر می‌زید
از دم عیسیش کامل چون کنم

مدبری کز جرعه دردی خوش است
از می معنیش مقبل چون کنم

چون ز غفلت درد من از حد گذشت
داروی عطار غافل چون کنم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.