۳۰۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۸۵

ما هر چه آن ماست ز ره بر گرفته‌ایم
با پیر خویش راه قلندر گرفته‌ایم

در راه حق چو محرم ایمان نبوده‌ایم
ایمان خود به تازگی از سر گرفته‌ایم

چون اصل کار ما همه روی و ریا نمود
یکباره ترک کار مزور گرفته‌ایم

از هر دو کون گوشهٔ دیری گزیده‌ایم
زنار چار کرده به‌بر در گرفته‌ایم

اندر قمارخانه چو رندان نشسته‌ایم
وز طیلسان و خرقه قلم برگرفته‌ایم

زان چشمهٔ حیات که در کوی دوست بود
تا روز حشر ملک سکندر گرفته‌ایم

برتر ز هست و نیست قدم در نهاده‌ایم
بیرون ز کفر و دین ره دیگر گرفته‌ایم

بر روی دوست ساغر و دست از میان برون
از دست دوست باده به ساغر گرفته‌ایم

عطار تا بیان مقامات عشق کرد
از لفظ او دو کون به گوهر گرفته‌ایم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۸۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.