۱۶۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۵

بار خدایا ز مرگ منت چه آید
بی گنهان را ز غم مکش که نشاید

خامشی خویش خوار داری لیکن
خامشی من ترا همی نکزاید

تا تو یکی ره بسوی من نگرائی
هیچ سعادت بسوی من نگراید

گر بر تو دست من رسد عجبی نیست
آنکس کو می خورد تنش برباید

آمده نوروز و شعر باید نیکو
چو نان کز طبع زنگ غم بزداید

طبعی باید گشاده شعر نکو را
جز سخنان تو طبع می نگشاید

گرت بکار است شعر نیک سخنگوی
خامش باش ارت شعر نیک نیاید؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.