۱۵۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۵

چو باد خزان بر درختان وزید
همه کس بموی خز اندر خزید

هوا گشت تاری و روشن شد آب
جوان گشت پیرو جهان شد شدید

بباغ اندر است آبی و نار و سیب
بجای گل و لاله و شنبلید

نه آواز کبک آید اکنون ز کوه
نه بانک تذرو آید اکنون ز خوید

شده شاخ در باغ زرد و نوان
مگر حمله و ضربت شاه دید

ملک آفریننده تا آفرید
بمردی و دادی چو تو نافرید

بشادی زیاد و همه ساله باد
در خرمی را کف او کلید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.