هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر خود و هم‌نشینانش را به عنوان افراد رند، مقامر و مباحی توصیف می‌کند که از نظر جامعه انگشت‌نما هستند. آنها خود را خون‌خوار و خون‌ریز می‌دانند، اما در عین حال از گروه سلطان هستند. شاعر از شراب شوق معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که آنها در بتکده و مصطبه به سر می‌برند و به فقر و صلاح بی‌اعتنا هستند. در نهایت، شاعر از می عطار سخن می‌گوید و بیان می‌کند که در انتظار آن هستند.
رده سنی: 18+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از واژه‌هایی مانند 'مقامر'، 'مباحی' و 'خون‌خوار' ممکن است برای سنین پایین‌تر مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۵۹۲

ما رند و مقامر و مباحی‌ایم
انگشت نمای هر نواحی‌ایم

خون خواره چو خاک جرعه از جامیم
خون ریز ز دیده چون صراحی‌ایم

هر چند که از گروه سلطانیم
نه قلبی‌ایم و نه جناحی‌ایم

جانا ز شراب شوق تو هر دم
بی صبح و صبوحی و صباحی‌ایم

گر سوختگان تو مباحی‌اند
بس سوخته‌ایم و بس مباحی‌ایم

ما فقر و صلاح کی خریم آخر
چون خاک مقام بی‌صلاحی‌ایم

در بتکده رند و لاابالی‌ایم
در مصطبه مست لافلاحی‌ایم

کافور رباحی ار بود اصلی
کافور نه کافری رباحی‌ایم

تا در رسد این می تو ای عطار
حالی ز بی می ملاحی‌ایم
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۹۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.