هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و جدایی سخن می‌گوید. او ابتدا از یاری می‌گوید که بخت به او داده و سپس از درد جدایی و رهایی از آن می‌نالد. شاعر از وفاداری یار و شادی‌های ناشی از این عشق یاد می‌کند و در نهایت به آزادی از بند جدایی و امید به آینده‌ای بهتر اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به درد و رنج جدایی نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۵۷

آن را که همی جست و دلم بخت بمن داد
اکنون بستاند دلم از ناز و طرب داد

از بخت بد آزادم و از یار بشادی
شاد است بمن همچو من آن ماه پریزاد

گر شادم از آن یار وفادار عجب نیست
گز یار وفادار همه خلق بود شاد

گر لاله و شمشاد نروید بجهان نیز
بس باد مرا زلف و رخش لاله و شمشاد

تا من بزیم قصه نوشاد نخوانم
کز دیدن او مجلس من گشت چو نوشاد

چون آهن و پولاد قوی بود جدائی
از تف دلم نرم شد آن آهن و پولاد

بی یار نباشد تن من نیز بزاری
بیمن نبود نیز دل خسته بفریاد

دیگر نکشد بنده ای آزار ز من نیز
اکنون که من از بند جدائی شدم آزاد

غم خوردم بل عاقبت کارنکو گشت
همواره مرا عاقبت کار چنین باد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.