۱۶۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۹

هرگه که مرا ز آمدن تو خبر آید
از جان و دلم انده دیرینه برآید

بسیار عنا دیدم در کان گهر من
از بخت همی کانم نزد گهر آید

هر روز من از آمدنت شاد کنم دل
هر روز همی تخم نشاطم ببر آید

اکنون که بداندیش مرا جان بسر آمد
دانم که غم دوری ما هم بسر آید

گر غم بفراق اندر مان بیشتر آمد
شادی بوصال اندر مان بیشتر آید

اکنون که سعادت را بر من گذر آمد
دانم که غم هجر ترا هم گذر آید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.