هوش مصنوعی:
این متن یک شعر ستایشآمیز و مدحی است که در وصف یک پادشاه یا حاکم پیروز و بخشنده سروده شده است. شاعر از فضایل و ویژگیهای مثبت این حاکم، مانند بخشندگی، عدالت، قدرت و محبوبیت او سخن میگوید و آرزو میکند که همیشه در قدرت باقی بماند. همچنین، شاعر به تأثیرات مثبت حکومت این پادشاه بر دوستان و دشمنان اشاره میکند.
رده سنی:
16+
این متن به دلیل استفاده از زبان و اصطلاحات پیچیده و کهن فارسی، نیاز به درک ادبی نسبتاً بالایی دارد. همچنین، محتوای آن شامل مفاهیم سیاسی و اجتماعی است که برای نوجوانان و بزرگسالان قابل درکتر است.
شمارهٔ ۶۸
ای مکان سعد و کان جاه و ارکان ظفر
جشن فروردین فرخ بر جهان افکند فر
بر تو میمون باد و فرخ ای شه پیروزگر
می خور و بفروز جان با ناز و نوش کام و گر
از تو بفروزد خردمندان گیتی را بصر
زانکه با معنی بسیاری و لفظ مختصر
رنج و ناز دوستان و دشمنان بردی بفر
مرده کی باشد شهی کش همچو تو باشد پسر
سیم نزدیک تو همچون سنگ باشد بی خطر
کینه جویان را بلائی مهرورزان را نظر
خسروا تو خیر خیری دیگران خیرند و شر
چون تو هرگز نافرید ایزد کریم اندر بشر
گاه رادی زی تو یکسانست کاه و سیم و زر
گاه مردی از تو ترسانست پور زال زر
نزد سلطان رفتن تو کشتن از نار است تر
رفتنت فرخنده باد و آمدن فرخنده تر
چون بود باز آمدنت آید بپیروزی خبر
ما بنازیم و دل دشمن شود زیر و زبر
تا جهان باشد مبادا جز تو سالاری دگر
زانکه رادی بی خلافی و رحیمی بی مگر
گر نبودی بنده را نقرس شکسته بال و پر
بارکش بودی بجای پای بر راهم ز سر
تا تو باز آئی بدولت او بود ساعت شمر
روی گشته چون زریر و چشم گشته چون شمر
جشن فروردین فرخ بر جهان افکند فر
بر تو میمون باد و فرخ ای شه پیروزگر
می خور و بفروز جان با ناز و نوش کام و گر
از تو بفروزد خردمندان گیتی را بصر
زانکه با معنی بسیاری و لفظ مختصر
رنج و ناز دوستان و دشمنان بردی بفر
مرده کی باشد شهی کش همچو تو باشد پسر
سیم نزدیک تو همچون سنگ باشد بی خطر
کینه جویان را بلائی مهرورزان را نظر
خسروا تو خیر خیری دیگران خیرند و شر
چون تو هرگز نافرید ایزد کریم اندر بشر
گاه رادی زی تو یکسانست کاه و سیم و زر
گاه مردی از تو ترسانست پور زال زر
نزد سلطان رفتن تو کشتن از نار است تر
رفتنت فرخنده باد و آمدن فرخنده تر
چون بود باز آمدنت آید بپیروزی خبر
ما بنازیم و دل دشمن شود زیر و زبر
تا جهان باشد مبادا جز تو سالاری دگر
زانکه رادی بی خلافی و رحیمی بی مگر
گر نبودی بنده را نقرس شکسته بال و پر
بارکش بودی بجای پای بر راهم ز سر
تا تو باز آئی بدولت او بود ساعت شمر
روی گشته چون زریر و چشم گشته چون شمر
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.