۱۷۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۸

آرزومند روی جانانم
برود زار زو همی جانم

آرزو را و درد دوری را
بجز از صبر چیست درمانم

همه چیزی همی توانم کرد
صبر کردن بهجر نتوانم

بر غم و درد من بس است گوا
رنگ رخسار و آب مژگانم

دل بدادم بدوست خویش بطبع
تا دل از دوست باز بستانم

ظن خطا شد مرا در آن مه روی
دل بدادم کنون پشیمانم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.