۱۸۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۱

آرامش جان من آرام روان من
روشن بتو چشم من شادان بتو جان من

بالات چو تیر من مژگان چو سنان من
گیسو چو کمند من ابرو چو کمان من

بیهوده چرا داری ای سرو روان من
نومید چرا داری از وصل روان من

ز بس که همی جوئی از هجر زیان من
ریش است نهان من زار است عیان من

دانیم بهر حالی ای جان جهان من
من راز نهان تو تو راز نهان من

هستم ز دل آن تو هستی ز دل آن من
بل نیست زبان تو شیرین چو زبان من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.