۱۷۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۰

گر ندیدی بهشت و حورالعین
اینک این مجلس امیر ببین

جام می را چو حوض کوثر دان
ساقیان را بسان حورالعین

مطربان نشسته در مجلس
زرد و گریان چو عاشق مسکین

بر یکی سو امیر عبدالله
آن خداوند مهتران زمین

وز دگر سوی بوالمعمر گرد
هست خورشید علم و دانش و دین

تا برون آید از صدف لؤلؤ
تا بتابد از آسمان پروین

دولت و عز میر مملان باد
او بشادی و دشمنش غمگین

او بدیدار میر عبدالله
بر نهاده بکف می رنگین

تا زمین باد شاد باد این زان
تا زمان باد شاد باد آن زین

حاسد آن همیشه چون فرهاد
ناصح این همیشه چون شیرین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.