هوش مصنوعی:
شاعر از دوری معشوق و از دست دادن شادی و خواب مینالد. او بیان میکند که بدون حضور معشوق، جان و دل و تنش بیمعناست و تنها صدای معشوق برایش باقی مانده است. شاعر از رنج فراق و جدایی میگوید و احساس میکند که وجودش بدون معشوق ناقص است.
رده سنی:
15+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
شمارهٔ ۱۲۳
شادی ز دلم دور شد و خواب ز دیده
تا من نیم آنروی دلارام تو دیده
گر تو بتن و جان و دل و دیده نیائی
سوی تو فرستم دل و جان و تن و دیده
از من بجز آواز و حدیث ایچ نمانده است
تا من نیم آواز و حدیث تو شنیده
تا بی سببی خویشتن از من بکشیدی
گشتم ز غم حجر تو چون زر کشیده
تا هست میان من و تو پرده جدائی
من برده دلم روز و شب و پرده دریده
تا تو بگسستی شدم از خواب گسسته
تا تو ببریدی شدم از خود ببریده
گوئی نبدم رنج فراق تو فرخته
گوئی نبدم ناز وصال تو خریده
تا من نیم آنروی دلارام تو دیده
گر تو بتن و جان و دل و دیده نیائی
سوی تو فرستم دل و جان و تن و دیده
از من بجز آواز و حدیث ایچ نمانده است
تا من نیم آواز و حدیث تو شنیده
تا بی سببی خویشتن از من بکشیدی
گشتم ز غم حجر تو چون زر کشیده
تا هست میان من و تو پرده جدائی
من برده دلم روز و شب و پرده دریده
تا تو بگسستی شدم از خواب گسسته
تا تو ببریدی شدم از خود ببریده
گوئی نبدم رنج فراق تو فرخته
گوئی نبدم ناز وصال تو خریده
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.