هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از عشق الهی و سلوک عرفانی سخن می‌گوید. او از درد و رنج عشق، تلاش برای رسیدن به معشوق حقیقی، و فداکاری در راه عشق صحبت می‌کند. شاعر خود را مسافر راه عشق می‌داند و از تلاش‌های بی‌وقفه برای رسیدن به کمال و وصال با معشوق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۶۲۱

گاه لاف از آشنایی می‌زنیم
گه غمش را مرحبایی می‌زنیم

همچو چنگ از پردهٔ دل زار زار
در ره عشقش نوایی می‌زنیم

از دم ما می بسوزد عالمی
آخر این دم ما ز جایی می‌زنیم

ما مسیم و این نفس‌های به درد
بر امید کیمیایی می‌زنیم

روز و شب بر درگه سلطان جان
تا ابد کوس وفایی می‌زنیم

پادشاهانیم و ما را ملک نیست
لاجرم دم با گدایی می‌زنیم

ما چو بیکاریم کار افتاده را
بر طریق عشق رایی می‌زنیم

خوان کشیدیم و دری کردیم باز
سالکان را الصلایی می‌زنیم

نیستان را قوت هستی می‌دهیم
خویش‌بینان را قفایی می‌زنیم

اندرین دریا که عالم غرق اوست
بی دل و جان دست و پایی می‌زنیم

ماجرای عشق از عطار جو
تا نفس از ماجرایی می‌زنیم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.