۲۱۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۷ - مدح نجم الدین لاجین و سلطان قزل ارسلان

اگر چو قوس قزح جمله تن، دهان دارم
و گر چو چشمه ی خورشید صد زبان دارم

و گر، چو جان سخن پیشه معانی بین
فراز کنگره ی عرش آشیان دارم

و گر، چو طوطی فردوس و طوبی فلکم
که صحن گلشن روح القدس مکان دارم

هزار زخمه چو این، بر یکی نوابندم
هزار خامه چو آن، در یکی بنان دارم

و گر، دماغ سپهرم که بر دریچه غیب
ز نفس منهی و ز عقل دیده بان دارم

و گر، ضمیر جهانم که در معادن ذهن
بمهر عصمت، صد کنج شایگان دارم

و گر، چو نکبا بر چرخ نردبان سازم
و گر، چو نکهت آفاق زیر ران دارم

و گر، ز عالم بینش من آن ملک نفسم
که در محوطه اقطاع صد جهان دارم

و گر، چو سحبان لفظی پر از نکت رانم
و گر، چو حسّان طبعی پر از بیان دارم

چو ذکر صیت کرم های نجم دین گویم
بجان او که اگر قوت و توان دارم

چو عاجزم، چه کنم زیر پایش افشانم
و گر، بضرب مثل صد هزار جان دارم

بصدر او چو نیابم کجا روم که ز دهر
پناهگاه همان عالی آستان دارم

چو بلبلی کنمش در بهار آینده
چو عزم باغ جناب خدایگان دارم

زمین خدیو قزل ارسلان که خدمت او
بیادگار شه ماضی ارسلان دارم

بسا سخن که ز احسان و برد خشنودی
برای فردا، امروز، من نهان دارم

نگویمش که به مهمان سرای زنگان در
چه تازه روی لطف پیشه میزبان دارم

ز ناوک نکبات آمنم، که بر تن و جان
ز حرز همت او جوشن امان دارم

جهان بگیرم و بر نام او کنم خطبه
کجا بطبع و زبان خنجر و سنان دارم

ز برگ زندگیم هیچ در نمی یابد
که بر بساط ویم، آب هست و نان دارم

اگر ماثر اخبار برمکان رانند
من از مآثر خیرات او نشان دارم

وگر عطیت در بادبان و حسب نهند
من از عطیت او حسب و بادبان دارم

تعرضی مرسان ای زمانه عرض ورا
که گر ز او دگری هست، من همان دارم

گزند عالم پیر از بقاش دورف که من
همه امید باقبال آن جوان دارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۶ - فخریه و مدح فخرالدین عربشاه پادشاه کهستان «علاءالدوله»
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۸ - وصف صبح و مدح سلطان مظفرالدین قزل ارسلان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.