۱۹۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۴

هرکه دل بر سرو بالائی نهد
بر سر هر آرزو پائی نهد

جمله برخیزد ز راه خویشتن
آنکه سر در راه سودائی نهد

دل بپردازد زهر رائی که هست
پس بیارد بر دل آرائی نهد

برنگین جان معمائی کند
پس براو موم تمنائی نهد

در حریم گوهر دل، هر شبی
از سرشک دیده دریائی نهد

در بدن هرچند شیدائی کند
پیرهن را نام شیدائی نهد

تن بسوزد سوخته خاکی کند
چشم را بر روی زیبائی نهد

زیر هر برگ از گل رخسار او
خود بخود باغ تماشائی نهد

وز خطا او بر سر منشور عشق
رسم توقیعی بطغرائی نهد

طیلسان عقل در پا افکند
زاهدی را نام رسوائی نهد

لاتکف بر نقد امروزی کشد
لامکن در پای فردائی نهد

ناتوانی می نهد او را ولیک
دست بر کتف توانائی نهد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.