هوش مصنوعی: شاعر از عشق و درد دل خود می‌گوید و از معشوقی که با وجود دهان کوچکش، زهر می‌دهد. او از عشق سوزان خود می‌نالد و آرزو می‌کند که بتواند میان معشوق را بیابد و از راز او آگاه شود. شاعر همچنین از زیبایی‌های باغ معشوق و ترس از آسیب رسیدن به آن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۹۸

تو چه گوئی ار بپرسم زلب شکرفشانش
زچه داد زهرمارا، چه بود جوابش، آتش

زدلم گرفت نسخت مگر آن دهان تنگش
چو ندید کس دهانش بچه میدهد نشانش

زمیانش ار بیابم بخرم بجان کناری
که مرا تو مردمی کن خبری ده ازمیانش

سحری زباغ حسنش نفسی زدم زحیرت
گل و باد و سرو، ترسم که رسدبسی زیانش

من تنگدل که هستم زغمش فراخ روزی
دل تاب خورده دارم بکمند دلستانش
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.