۱۶۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۸

تو چه گوئی ار بپرسم زلب شکرفشانش
زچه داد زهرمارا، چه بود جوابش، آتش

زدلم گرفت نسخت مگر آن دهان تنگش
چو ندید کس دهانش بچه میدهد نشانش

زمیانش ار بیابم بخرم بجان کناری
که مرا تو مردمی کن خبری ده ازمیانش

سحری زباغ حسنش نفسی زدم زحیرت
گل و باد و سرو، ترسم که رسدبسی زیانش

من تنگدل که هستم زغمش فراخ روزی
دل تاب خورده دارم بکمند دلستانش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.