۱۶۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۲

رو که میدان جهان میدان توست
گوی خوبی در خم چوکان توست

زمرد کردون و لعل آفتاب
در رکاب خلعت مرجان توست

لولوی و یاقوت را در بحر و کان
خطبه بر نام و لب و دندان توست

اینت سلطانی که در اقلیم عشق
هر که بر کاری است از دیوان توست

افسرمه خاک بوس کفش توست
گوهر جان سنگ ریزه ی کان توست

جان بخدمت میفرستد در پذیر
گر گل است ار خار از بستان توست

شد بسر، پیمانه عمر اثیر
هم چنان او بر سر پیمان توست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.