هوش مصنوعی:
شاعر از درد هجران و آرزوی وصال معشوق میگوید و بیان میکند که عمرش جز با غم سپری نشده است. او از خیال معشوق مینالد و میخواهد از این سخنان بگذرد. شاعر تاکید میکند که وصال او چنان ارزشمند است که حتی اگر معشوق جانش را بگیرد، عشوههایش جبران کننده خواهد بود.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۱۸
گله هجر تو با وصل تو میکردم دوش
گر بشد عمر مرا هیچ بجزغم نگشاد
زان میان روی بمن کرد خیالت که اثیر
زین سخن بگذر و این واقعه بگذار زیاد
وصل ما مظلمه کس بقیامت نبرد
گر ز تو جان بستد در عوضش عشوه بداد
گر بشد عمر مرا هیچ بجزغم نگشاد
زان میان روی بمن کرد خیالت که اثیر
زین سخن بگذر و این واقعه بگذار زیاد
وصل ما مظلمه کس بقیامت نبرد
گر ز تو جان بستد در عوضش عشوه بداد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.