۱۸۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰

ای بجائی که پیش صورت تو
خانه بشکست نقشبند خرد

در نبندد شکسته بند قضا
هرکه را دست کین توشکرد

جامه ئی داد خازن تو مرا
که کس از من به نیم جونخرد

ور ندوزم مشبک است کزو
هفت عضوم برون همی نگرد

زه جیبش چو چنگ ناله کند
لقمه از حلقم ار فرو گذرد

ور بسرفم در آن میان ناگاه
چو انار کفیده باز دَرَد

مرد باید که در میانه او
نه بسرفد، نه دم زند، نه خورد

بیش از وصف او قلیل و کثیر
نتواند زبان که برشمرد

زانکه گر هیچ دم زنم تادیر
تا باقصای کاشغر ببرد

داد باشد ز خازن تو مرا
با رهی این معاملت سپرد

بال این قطعه را بباید بست
پیش از آن، کز دهان من بپرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.