هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دردها و رنج‌های زندگی خود می‌گوید و احساس می‌کند که مانند یوسف در چاه افتاده است. او از ناکامی‌ها، محدودیت‌ها و بی‌عدالتی‌های زندگی شکایت دارد و از این که عمرش به سرعت گذشته بدون آن‌که به خوشبختی رسیده باشد، افسوس می‌خورد. شاعر حتی از زندگی خود متعجب است و گویی نمی‌داند چرا باید به زندگی ادامه دهد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، بیان احساسات ناامیدی و یأس ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۴۵

چرخ دولابی ام افکنده چویوسف درچاه
وای سیاره ی او کز نظر آرد رسنم

آب ناخورده از این برکه نیلوفر گون
همچو نیلوفر تا حلق چرا در لجنم

روی پرواز نمی بینم از این تنگ قفس
که زمین وار فرو رفته بقصد ز منم

بلعجب تیز هوائی است در اقلیم هنر
که به بستان هنر خار کند یا سمنم

ای دریغا که چو گل عمر سبکپای برفت
که نخندید چو اقبال گلی در چمنم

گر در این غصه بمیرم عجبم می ناید
یعلم الله که من اندر عجب از زیستنم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.