۴۳۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۵۴

گر مرد نام و ننگی از کوی ما گذر کن
ما ننگ خاص و عامیم از ننگ ما حذر کن

سرگشتگان عشقیم نه دل نه دین نه دنیا
گر راه بین راهی در حال ما نظر کن

تا کی نهفته داری در زیر دلق زنار
تا کی ز زرق و دعوی، شو خلق را خبر کن

ای مدعی زاهد غره به طاعت خود
گر سر عشق خواهی دعوی ز سر بدر کن

در نفس سرنگون شو گر می‌شوی کنون شو
واز آب و گل برون شو در جان و دل سفر کن

جوهرشناس دین شو مرد ره یقین شو
بنیاد جان و دل را از عشق معتبر کن

از رهبر الهی عطار یافت شاهی
پس گر تو مرد راهی تدبیر راهبر کن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۵۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.