۲۹۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۵۵

خیز و از می آتشی در ما فکن
نعرهٔ مستانه در بالا فکن

چون نظیرت نیست در دریا کسی
خویش را خوش در بن دریا فکن

خون رز بر چهرهٔ گل نوش کن
پس ز راه دیده بر صحرا فکن

تا کیم خاری نهی می خور چو گل
دیده بر روی گل رعنا فکن

چون هزار آوا نمی‌خفتد ز عشق
خرقهٔ جان بر هزار آوا فکن

گر تو را مستی و عشق بلبل است
شب مخسب و شورشی در ما فکن

شیر گیران جمله غوغا کرده‌اند
خویش را در پیش سر غوغا فکن

عمر امشب رفت اگر دستیت هست
عمر مستان را پی فردا فکن

تا کی ای عطار از خارا دلی
شیشهٔ می خواه و بر خارا فکن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.