هوش مصنوعی: شاعر در این شعر عاشقانه، از عشق و انتظار معشوق سخن می‌گوید. او خود را فتنه‌ای از روی معشوق، تشنه‌ای برای لعل آبدار او، و ذلیل و خوار در برابر معشوق توصیف می‌کند. شاعر آرزو می‌کند که بتواند در کنار معشوق باشد و از زندگی بدون او رنج می‌برد. او حتی حاضر است همه چیز را فدا کند تا به معشوق برسد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه احساسی دارد که معمولاً در سنین بالاتر یافت می‌شود.

غزل شمارهٔ ۶۶۵

چند باشم در انتظار تو من
فتنهٔ روی چون نگار تو من

خشک‌لب مانده نعل در آتش
تشنهٔ لعل آبدار تو من

وقت آمد که بر میان بندم
کمر از زلف مشکبار تو من

برقع از روی برفکن تا جان
پای‌کوبان کنم نثار تو من

گر جهان آمده است با روزی
سر نهم مست در کنار تو من

گرچه آورده‌ای به جان کارم
تا به جان در شدم به کار تو من

بر من از صد هزار عزت بیش
آنکه باشم ذلیل و خوار تو من

شد قرارم که چند خواهد بود
چشم بر راه بیقرار تو من

تیره شد روز من چرا نکنم
دیده روشن به روزگار تو من

ترک کار فرید از آن گفتم
تا شوم فرد و یار غار تو من
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۶۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.