۱۸۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۸ - در مدح قوام الملک احمد عمر گفته به بدیهه

بهشتی نقد شد حاصل سپهری تازه گشت افزون
از این خوش مرکز معمور و عالی منظر میمون

خجسته کعبه دولت مبارک خطه عشرت
به برجیس آن یکی مختص به زهره این دگر مقرون

اگر جنت نهی نامش نه مدحی باشدش در خور
وگر گردون کنی وصفش نا جاهی گرددش افزون

مگر زان در وجود آمد که در اوج و حضیض او
ببوسد پای عیسی و بکوبد تارک قارون

که ننماید ز شرمش روی در دنیا همی جنت
که نشناسد ز رشکش باز پای از سر همی گردون

ز عکس بابهاش و نقش درها گر سخن رانم
همی شش چیز رشک آرد از آن اشکال گوناگون

دم طاوس و پرهای تذرو و دیده شاهین
گل رعنا و فصل نوبهار و فرش بوقلمون

ز رشک حلقه حلقه آب کاندر جوی او غلطد
همی بر خویشتن زنجیر پیچد هر زمان جیحون

ز اوج این بنا دور است چشم تنگ و بد ور نی
به تیغ خویشتن مریخ کردستی حمل را خون

تجاویف نگینهایش ماند گوی خوبان را
از آن هر صوت را دارد چو آبی در صدا موزون

چو چرخی پر هلال است و چو دریائی پر از زورق
چو ابروی کمان رستم و نخلی پر از عرجون

صدفها در هوا برد ابر گوئی حامل از دریا
صدفها ماند بر بالا و درپاشید بر هامون

همه کج پیش اصل راستی آید و زان خیزد
ز روی سقف و پشت گنبد او حا و سین و نون

همانا سیب آوردند بهر صاحب از جنت
دو نیمه کرده و گشته تمامت دانه زان بیرون

امین ملک و خاص خسرو عالم حسن صدری
که جان از لطف او تازه است و دل بر مدح او مفتون

خداوندی که پیش دست و طبع و رای قدر او
جهان تنگ است و دریا زفت و مه تاریک و گردون دون

دل پر آتش ما از نسیم عدل او ساکن
گل پاکیزه او از گلاب لطف حق معجون

چو گردون ذات او فارغ ز تعریف کدام و کو
چو تقدیر امر او ایمن ز گفتار چرا و چون

شرف را قائد و رائد خرد را دایه و مایه
امل را داعی و راعی کرم را عهده و قانون

همه شادی نصیب دوستان آمد بحمدالله
مخالف را موافق گر نیفتد غم خورم اکنون

بزرگا گردن و گوش جهان آراستم لیکن
به درهائی که بود از دور آدم تاکنون مدفون

نه طبع هیچ مداحیش داند بود مشاطه
نه و هم هیچ و صافیش یارد گشت پیرامون

بلی معدود و موزون است لیکن قیمت گوهر
چو مدح تست و نظم من نه معدود است و نه موزون

صدف وار ار دهان من پر از گوهر کنی شاید
که در مدحت چو تیغم یک زبان پر لؤلؤ مکنون
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۹ - در مدح بهرام شاه غزنوی گوید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.