هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و درد فراق معشوق می‌گوید و بیان می‌کند که چگونه عشق و سودای معشوق، دل و جان او را تسخیر کرده است. او از نومیدی و دشواری‌های راه عشق سخن می‌گوید، اما در نهایت به مدح سلطان (بهرام شاه) می‌پردازد و از رحمت و نعمت‌های او سپاسگزاری می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، وجود واژگان و مفاهیم شعری کلاسیک ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲

هوای وصل جانانم گرفتست
غم دلبر دل و جانم گرفتست

دل و دلبر نمی بینم چه دانی
که چون سودای ایشانم گرفتست

چگونه در کشم دامن ز عشقش
که دست دل گریبانم گرفتست

چگونه گل چنم از باغ وصلش
که از خارش گلستانم گرفتست

دل از صبر ارچه می گریم نه ننگست
ره وصل ارچه می دانم گرفتست

ازینم پاره ی نومیدی آمد
که در دشواری آسانم گرفتست

مگر پیدا نمی آمد غمش زانک
نشاط مدح سلطانم گرفتست

ملک بهرام شاه آن گنج رحمت
که در دشواری آسانم گرفتست

بحمدالله که شکر نعمت او
همه پیدا و پنهانم گرفتست
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.