هوش مصنوعی: این متن شعری است که بیانگر درد و رنج عاشقی است که از عشق و فراق معشوق خود رنج می‌برد. شاعر از احساسات عمیق خود مانند اندوه، بی‌قراری، و ناتوانی در رهایی از عشق سخن می‌گوید. او از این که عشقش باعث رنج و درد شده است شکایت می‌کند، اما در عین حال تسلیم این احساس است و حتی از شادی بدون این درد نیز بیزار است.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و بیان شاعرانه ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۶۷۸

تا دل ز دست بیفتاد از تو
تن به اندوه فرو داد از تو

دل من گشت چو دریایی خون
چشم من چشمهٔ خون زاد از تو

تا دلم بندهٔ سودای تو شد
نیستم یک نفس آزاد از تو

چند در خون دلم گردانی
طاقتم نیست که فریاد از تو

لیک فریاد نمی‌دارد سود
گر زیانیم بود باد از تو

تا ز عمرم نفسی می‌ماند
خامشی از من و بیداد از تو

خامشی به به چنین دل که مراست
شرمم آید که کنم یاد از تو

در ره عشق تو شادیم مباد
گر نیم من به غمت شاد از تو

شادمانیم نباشد که مرا
کار با درد تو افتاد از تو

دل عطار چو درد تو نیافت
شد درین واقعه بر باد از تو
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.