۱۸۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۳

ای غمت اندر دلم آویخته
درد تو با جان من آمیخته

در خم زلفت دل من بیگناه
مانده و بر تار موی آویخته

خیز و به نزدیک من آی و ببین
کز تو چه فتنه است برانگیخته

عشق ز من ناشده باز آمده
صبر به من نامده بگریخته

نیک بر آمد دلم الحق کزوست
بر سر من آتش غم بیخته

خون دل از دیده همی ریختم
خون بدان به که بود ریخته
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.