هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقی است که از فراق معشوق خود رنج می‌برد. شاعر از دوری معشوق و دردهای ناشی از آن سخن می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به او رحم کند و او را از این زنجیر رهایی بخشد. او همچنین به امید وصال معشوق ادامه می‌دهد، هرچند که می‌داند این وصال ممکن است هرگز محقق نشود.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی عرفانی و عاشقانه نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۶۸۲

می‌روم بر خاک دل پر خون ز تو
زاد راهم درد روزافزون ز تو

در دو عالم نیست کاری با کسم
کز همه کس فارغم بیرون ز تو

تا به کی بر در نهم درانتظار
صد هزاران چشم چون گردون ز تو

چند ریزم از سر یک یک مژه
همچو باران اشک بر هامون ز تو

تو بتاز از ناز شبرنگ جمال
تا نتازد اشک من گلگون ز تو

تخت بنهادی میان خون دل
تا بگردند اهل دل در خون ز تو

می‌فرود آید به جان غمکشم
هر نفس صد درد دیگرگون ز تو

گر تو یک درد مرا معجون کنی
کی کنم با خاک و خون معجون ز تو

رحم کن زین بیش زنجیرم مکش
زانکه بس زار است این مجنون ز تو

وصل تو هرگز نیابد هیچکس
من طمع چون دارم آن اکنون ز تو

لیک کی گردد امیدم منقطع
هر دمم صد وعدهٔ موزون ز تو

یک رهم یکرنگ گردان در فنا
چند گردم همچو بوقلمون ز تو

تا فرید از خویش بی اثبات گشت
محو شد در عالم بیچون ز تو
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۸۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.