هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از عشق و وابستگی خود به معشوق الهی سخن می‌گوید. او از دردها و رنج‌های خود که ناشی از دوری از معشوق است، شکایت می‌کند و از او می‌خواهد که پرده‌ها را کنار بزند تا بتواند به وصال برسد. شاعر همچنین از عظمت و قدرت معشوق الهی سخن می‌گوید و از او می‌خواهد که او را از زندان دنیا رها کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، زبان شعر کلاسیک فارسی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۶۸۱

ای خرد را زندگی جان ز تو
بندگی از عقل و جان فرمان ز تو

هر زمان قسم دل پر درد من
صد هزاران درد بی درمان ز تو

گر ز من جان می‌بری از یک سخن
باز یابم بی سخن صد جان ز تو

من نیم اما همه زشتی ز من
تو نه‌ای اما همه احسان ز تو

پای از سر کرده سر از پای چرخ
مانده بس حیران و سرگردان ز تو

قطرهٔ اشکم که آن را نیست حد
هست در هر قطره صد طوفان ز تو

روز و شب بر جان من درد و دریغ
چند بارد بی‌تو چون باران ز تو

یوسف عهدی برون آی از حجاب
تا برون آیم ازین زندان ز تو

ذره ذره در زمین و آسمان
چند خواهم داشتن دیوان ز تو

با عدم بر جمله و پیدا بباش
تا شود هر دو جهان پنهان ز تو

تو نقاب از چهره برگیری بس است
خلق خود گردند جان افشان ز تو

وارهان عطار را یکبارگی
تا بسوزد این دل بریان ز تو
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۸۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.