هوش مصنوعی: این متن بیانگر حالات روحی و روانی شاعر است که از دنیا و مادیات بریده و به نوعی سرگشتگی و بی‌قراری دچار شده است. شاعر از دوری از دین و ایمان و روی آوردن به دنیای مادی و مستی سخن می‌گوید و از این که در میان مردم به گناهکار معروف شده است، اظهار ناراحتی می‌کند. او از این که در میان مفلسان و مستان قرار گرفته و از دین و ایمان دور شده، احساس پشیمانی می‌کند و در نهایت به این نتیجه می‌رسد که باید از همه چیز بریده و به سادگی روی آورد.
رده سنی: 18+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند گناه، مستی و دوری از دین ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۷۱۵

سر پا برهنگانیم اندر جهان فتاده
جان را طلاق گفته دل را به باد داده

مردان راه‌بین را در گبرکی کشیده
رندان ره‌نشین را میخانه در گشاده

با گوشه‌ای نشسته دست از جهان بشسته
در پیش دردنوشان بر پای ایستاده

اندر میان مستان چندان گناه کرده
کز چشم خلق عالم یکبارگی فتاده

هرجا که مفلسان را جمعیتی است روزی
ماییم جان و دل را اندر میان نهاده

ما خود که‌ایم ما را خون ریختن حلال است
رهزن شدند ما را مشتی حرام‌زاده

زنهار الله الله تا کی ز کفر و ایمان
گه روی سوی قبله گه دست سوی باده

نه مؤمنم نه کافر گه اینم و گه آنم
رفتم به خاک تاریک از هر دو خر پیاده

عطار اگر دگر ره در راه دین درآیی
دل بایدت که گردد از هرچه هست ساده
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۱۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.