۳۰۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۱۶

دوش آمد زلف تاب داده
جان را ز دو لب شراب داده

صد تشنهٔ آتشین جگر را
از چشمهٔ خضر آب داده

زان روی که ماه سایهٔ اوست
صد نور به آفتاب داده

هر که از لب او سؤال کرده
صد دشنامش جواب داده

زان باده که جان خراب او بود
جامی به دل خراب داده

چون مست شده دل از شرابش
او را ز جگر کباب داده

عطار در آتش فراقش
تن در غم و اضطراب داده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۱۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.