هوش مصنوعی: شاعر در این متن از غم و اندوه عمیق خود می‌گوید که باعث ریزش اشک‌هایش شده و وجودش را فرا گرفته است. او از درد فراق و ناامیدی در عشق سخن می‌گوید و احساس می‌کند که غم، وجودش را نابود کرده است. همچنین، از سرزنش‌های دیگران شکایت دارد و می‌خواهد که آیینه‌ی روشنش (روحش) را تیره نکنند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عمیق عاطفی و غم‌انگیز است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات عرفانی و ادبی آن نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۷

چو از غم کنم چاک پیراهنم را
ز مردم کند اشک پنهان تنم را

چه سان با قد خم کنم عزم کویش
گرفتست خار مژه دامنم را

غمت دانه ها می فشاند ز چشمم
بباد فنا می دهد خرمنم را

نیامد ز دست تو ای من غلامت
که در طوق ساعد کشی گردنم را

ز هر سو ره آرزو بست بر من
سرشکم که بگرفت پیرامنم را

مبین محتسب تند در ساغر می
مکن تیره آیینه روشنم را

ز غم مرده ام ماتم خویش دارم
فضولی ملامت مکن شیونم را
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.