۲۱۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۴

نشان تیر آهم گشته ای آسمان شبها
تو را بر سینه پیکانهاست هر سو نیست کوکب ها

دل بی خود درون سینه دارد فکر زلفینت
بسان مرده کش مونس قبرند عقرب ها

خطست آن یا برآمد دود دل از بس که محبوبان
زدند آتش به دل ها در زنخدان ها و غبغب ها

جفا را از معلم یاد می گیرند محبوبان
ز مکتب هاست فریادم که ویران باد مکتب ها

ز خاک رهگذر هر ذره را شهسواری دان
که بر دل داغ ها دارد ز نقش نعل مرکب ها

فکندی عکس در می گشت رشکم زانکه می ترسم
نهی لب بر لب ساغر رسانی بر لبت لب ها

چه شد یارب که در شبهای تنهایی نمی یابد
فضولی کام دل هر چند می خواهد به یارب ها
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.