هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از تنهایی و غم ناشی از هجران معشوق می‌گوید. او احساس می‌کند کسی به حالش توجه ندارد و از معشوق خبری نمی‌آورد. همچنین، از بی‌وفایی و جفای معشوق شکایت کرده و تأکید می‌کند که عشق او آتش به جانش زده است. در نهایت، شاعر به فضولی دیگران در مورد ترک تعلقاتش اعتراض می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه‌ی عمیق، غم و اندوه، و شکایت از بی‌وفایی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد. همچنین، درک برخی از مفاهیم انتزاعی مانند 'ترک تعلق' و 'تجرد' نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۴۴

سویم شب هجران گذری نیست کسی را
بر صورت حالم نظری نیست کسی را

کس نیست که از تو خبری سوی من آرد
مردم ازین غم خبری نیست کسی را

نگذاشت اثر در رهت از هستی من غم
در دل ز غم من اثری نیست کسی را

گر محنت من نیست کسی را عجبی نیست
مثل تو بت عشوه گری نیست کسی را

ای شوخ جفا پیشه وفا ورز و گرنه
آزردن و کشتن هنری نیست کسی را

آتش بجگرها زده عشق تو و حالا
تا عشق تو ورزد جگری نیست کسی را

از ترک تعلق مکن اندیشه فضولی
در راه تجرد خطری نیست کسی را
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.