۱۹۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۸

عشق مضمون خط لوح جبین است مرا
سرنوشت از قلم صنع همین است مرا

روی بر راه سگ کوی تو سودن صد ره
بهتر از سلطنت روی زمین است مرا

ترک کوی تو نمی گیرم اگر می میرم
روضه کوی تو فردوس برین است مرا

در ره عشق تو گر بی دل و دینم چه عجب
چشم مست تو بلای دل و دین است مرا

بگمانی که شود وصل میسر یا نه
زار مردن بغم هجر یقین است مرا

می دهم جان بامیدی که مگر دور شود
غم هجر تو که درجان حزین است مرا

داغ دل گشت فضولی سبب سلطنتم
که ازو ملک جنون زیر نگین است مرا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.