هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام، درد هجران، و ناامیدی از درمان سخن می‌گوید. شاعر از عمر پریشان، آرزوی وصال معشوق، و سوختن در آتش عشق می‌نالد. همچنین، اشاره‌ای به بی‌توجهی معشوق و گذر از درمان درد عشق دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاطفی عمیق، ناامیدی، و درد عشق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد. درک کامل این شعر نیاز به بلوغ عاطفی و آشنایی با ادبیات غنایی دارد.

شمارهٔ ۶۵

عمر دراز من که پریشان گذشته است
در آرزوی گیسوی جانان گذشته است

ذوق وصال اگر نشناسیم دور نیست
اوقات ما همیشه به هجران گذشته است

داریم آتشی ز تو در دل که سوختست
غیر تو هر که در دل سوزان گذشته است

در دل گذشته است خیال اجل مرا
هر جا که ذکر غمزه جانان گذشته است

بگذر طبیب از سر درمان درد من
بیمار درد عشق ز درمان گذشته است

هر دم بناوک تو که در جان گرفته جا
دل میل می کند مگر از جان گذشته است

زاهد ز ما مجو سر و سامان که مست عشق
ز اندیشه بی سر و سامان گذشته است

افغان ز چرخ گر گذرانی چه فایده
چون کار تو فضولی از افغان گذشته است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.