هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از رنج هجران و دوری از معشوق می‌گوید، اما با امید به وصل و پایان دردها، از شدت رنج‌ها و اشک‌ها سخن می‌گوید و در نهایت به فضل خداوند و امید به دیدار یار دلخوش است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۶۶

ای دل بسی ز محنت هجران نمانده است
خوش باش کین معامله چندان نمانده است

جان را ز بیم هجر بجانان سپرده ام
هجری میانه من و جانان نمانده است

از اشک چشم تر زده آبی بر آتشم
سوزی که داشت سینه سوزان نمانده است

امیدواریی که دل از یار داشت هست
اندیشه که بود ز حرمان نمانده است

شکر خدا ز درد سرم رسته اند خلق
در من ز ضعف طاقت افغان نمانده است

دوران نموده است مداری بکام دل
دل را شکایت از غم دوران نمانده است

حیران آن جمال نه چشم منست و بس
چشمی نمانده است که حیران نمانده است

جان دادنم به مژده وصل تو آرزوست
با آنکه در فراق توام جان نماند است

دارم فضولی از غم عالم فراغتی
گویا دلی که بود مرا آن نمانده است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.