هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و دلدادگی به معشوق سخن میگوید و از رنجها و سختیهایی که در این راه متحمل شده است، شکایت میکند. او از جور و لطف معشوق، ناامیدی از وصال، و تأثیر سخنان و رفتار معشوق بر خود میگوید. همچنین، از تشبیههای زیبا مانند گیسوی شکنپذیر معشوق، لب میگون، و آتش عشق استفاده کرده است.
رده سنی:
16+
این متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از تشبیهها و استعارههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۷۸
شده ام بسته گیسوی شکن پر شکنت
مکش ای گل که بگردن نفتد خون منت
غایت لطف تن از چشم منت کرد نهان
این چه جورست که من می کشم از لطف تنت
خاک گشتم که مرا سایه ات افتد بر سر
کرد نومیدم ازان نیز صفای بدنت
تو بگفتار در آور نه بقول دگران
هیچ راهی نتوان برد بسر دهنت
لب میگون تو دارد سر خون ریختنم
همه دم می شود این فهم ز رنگ سخنت
چند سازد رسن از رشته جان دلو ز دل
مردم دیده کشد آب ز چاه ذقنت
آتشی هست چو فانوس فضولی در تو
نیست خون اوست نمایان شده از پیرهنت
مکش ای گل که بگردن نفتد خون منت
غایت لطف تن از چشم منت کرد نهان
این چه جورست که من می کشم از لطف تنت
خاک گشتم که مرا سایه ات افتد بر سر
کرد نومیدم ازان نیز صفای بدنت
تو بگفتار در آور نه بقول دگران
هیچ راهی نتوان برد بسر دهنت
لب میگون تو دارد سر خون ریختنم
همه دم می شود این فهم ز رنگ سخنت
چند سازد رسن از رشته جان دلو ز دل
مردم دیده کشد آب ز چاه ذقنت
آتشی هست چو فانوس فضولی در تو
نیست خون اوست نمایان شده از پیرهنت
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.