هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از نبود گل‌های بی‌آزار و عشق ناب در چمن زندگی شکایت می‌کند. او بیان می‌کند که در باغ زندگی، گلی نیافته که دورش را هزاری مانند خودش نگرفته باشد و گنج حسن بی‌حصاری ندیده است. همچنین، از نبود راهی بی‌خار برای رسیدن به گل و نبود غمگساری در زندگی پرغم خود می‌نالد. در پایان، شاعر آرزو می‌کند کسی باشد که به هیچ چیزی مقید نباشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، لحن غمگین و ناامیدانه‌ی شعر ممکن است برای کودکان و نوجوانان جوان مناسب نباشد.

شمارهٔ ۸۶

ازان درین چمنم میل گلعذاری نیست
که هیچ برگ گلی بی بلای خاری نیست

نبرده ایم درین باغ ره بسوی گلی
که در حوالی او همچو من هزاری نیست

ندیده ایم درین ملک گنج حسنی را که
که از صف رقبا گرد او حصاری نیست

ازان چمن چه گشاید که عندلیبان را
درو بسوی گل از خار رهگذاری نیست

درین نشیمن حرمان هزار غم دارم
فزون تر از همه این غم که غمگساری نیست

درون سینه دل تنگم از گلی نشگفت
چگونه گل شکفد باغ را بهاری نیست

ز هیچ یار فضولی ندیده ایم وفا
خوشا کسی که مقید بهیچ کاری نیست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.