هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از غم و اندوه خود به دلیل بی‌توجهی معشوق می‌گوید. او از اینکه معشوق از حالش نمی‌پرسد شکایت دارد و بیان می‌کند که تمام فکر و ذکرش معشوق است، اما نمی‌داند چه چیزی مانع از توجه معشوق به او شده است. شاعر از عشق و فراق سخن می‌گوید و از سوختن در آتش عشق و نادیده گرفته شدن توسط معشوق می‌نالد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی موجود در شعر ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند فراق و اندوه نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۱۳

ملولم از تو نمی پرسیم که حال تو چیست
ملول بهر چه موجب ملال تو چیست

خراب شد ز تو حالم چرا نمی پرسی
چه حالتست ترا مانع سؤال تو چیست

مرا خیال تو و فکر تست در دل زار
ترا چه فکر بدل می رسد خیال تو چیست

شراب عشق تو مدهوش کرده است مرا
چه آگهم که فراق تو یا وصال تو چیست

ز اشک و آه من آزرده نمی دانی
که زیب حسن تو پیرایه جمال تو چیست

اگر بسوختن سینه ام نه مایل
دم نظر بدل از دیده انتقال تو چیست

فضولی از سر جان در گذر براه فنا
جز این کشته جانان شوی کمال تو چیست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.