۱۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۲

هر کرا هست دلی سیمبری خواهد داشت
ز غم سیمبری چشم تری خواهد داشت

هر کرا چشم تری هست سرش خالی نیست
سر سودای بت عشوه گری خواهد داشت

هر کرا هست بت عشوه گری در عالم
خون فشان چشمی و خونین جگری خواهد داشت

هر که خون جگر از دیده روان می سازد
بی جهت نیست بجایی نظری خواهد داشت

هر که دارد نظری بر رخ یاری بی شک
هر دم از عشق بلای دگری خواهد داشت

هر بلایی که ز عشق است درو ذوقی نیست
نه بلاییست که با ما ضرری خواهد داشت

غافل از آه فضولی مشو ای بی پروا
که ز سوز جگر است و اثری خواهد داشت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.