۱۶۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۶

دل دامن هوای تو محکم گرفته است
مرغی چنان هوای چنین کم گرفته است

از عشق من که بهر تو رسوای عالمم
آوازه جمال تو عالم گرفته است

تا شعله برون ندهد آتش درون
دل رخنهای زخم بمرهم گرفته است

بگذر ز زیر طاق فلک بی توقفی
کز اشکم این بنای کهن نم گرفته است

از کبر حلقه بر در جنت نمی زند
دستی که آن دو گیسوی پرخم گرفته است

بر التفات ساقی ایام دل منه
جامی که می دهد بتو از جم گرفته است

گر هست آرزوی غم عشق دور نیست
ما را که دل ز خاطر خرم گرفته است

در دور عیسی لبت از زلف عنبرین
در حیرتم که بهر چه ماتم گرفته است

رسم طرب مجو ز فضولی که مدتیست
دور از تو خوی با الم و غم گرفته است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.