۱۵۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۸

با عارض تو شمع کشیدی زبان بحث
وز گرمیش گرفته زبان در میان بحث

گفتند غنچه با دهنت بحث می کند
معلوم می شود هنر او زمان بحث

دی زد دم از دهان تو ذره که نیست باد
ما را ازو نبود اگر چه گمان بحث

آنی که با عذار تو گل کرده بحث لیک
از خجلتی که دیده عرق کرده آن بحث

مه خورده تیر رشک ز حسن تو بر جگر
با ابرویت هلال شکسته کمان بحث

بحث است کار چشم و دلم بهر تیغ تو
خون است در میانه ایشان نشان بحث

از مدرسه مجوی فضولی فراغتی
کانجا مقام مدعی است و مکان بحث
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.