۱۵۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۲

عکس لبت نمود دلم کرد خون قدح
دردا که کرد سوز درونم فزون قدح

بر باد داد رخت سرای سلامتم
یارب که چون حباب شود سرنگون قدح

نقش تو می کند رقم صفحه درون
پا می نهد ز دائره خود برون قدح

گردد مدام کف بلب آورده هر طرف
بر عقل روشن است که دارد جنون قدح

انصاف بر صفای دل صافیش که کرد
بهر لب تو ترک می لاله گون قدح

صیاد هوش و ره زن عقل است غالبا
آموختست از لب لعلت فسون قدح

غیر از قدح مجوی فضولی مصاحبی
زیرا که آگه است ز راز درون قدح
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.