۱۴۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۳

مرا هر گه که پندی می دهد با چشم تر ناصح
نهال محنتم را می دهد آب دگر ناصح

بس است این سوز در من گر نصیحت نشنود زین بس
بدم هر دم نسازد آتشم را تیزتر ناصح

مرا گوید که مردم را بافغان درد سر کم ده
نمی دانم چه حاصل می کند زین درد سر ناصح

نصیحت می کند کز خلق پنهان دار دردت را
ندارد غالبا از درد پنهانم خبر ناصح

بپند ناصح از خون جگر خوردن نگردم بس
ز من از من بتر صد داغ دارد بر جگر ناصح

گشود از پند سیل خونم از مژگان نمی دانم
زبان بگشاد یا زد بر رک دل نیشتر ناصح

فضولی راحتی گر بایدت از موج خون سدی
ببند اطراف خود تا کم کند سویت گذر ناصح
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.