هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و رنج ناشی از بی‌وفایی معشوق می‌گوید. او از آه سوزان خود سخن می‌گوید که حتی سنگ را ذوب می‌کند و به دشمنانش آسیب می‌رساند. شاعر آرزو می‌کند که معشوق به او توجه کند و در سایه‌اش قرار گیرد. او همچنین از افکار پریشان و آه‌های بی‌پایان خود می‌گوید و تأکید می‌کند که حتی اگر کشته شود، از اعتراف به عشق خود بازنخواهد گشت.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و رنج‌های عاطفی است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد و رنج عشقی و پایداری در عشق برای نوجوانان کم‌سن‌وسال ممکن است سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۴۰

خوب می دانم وفا از خود جفا از یار خود
زآنکه او در کار خود خوبست و من در کار خود

بگذر از آزارم ای بدخواه بر خود رحم کن
ور نه می سوزم ترا با آه آتشبار خود

برق آه آتشینم می گدازد سنگ را
می دهد بدخواه در آزار من آزار خود

من کیم تا افکند آن سرو بر من سایه
کاش بگذارد مرا در سایه دیوار خود

می کند هر لحظه روزم را سیاه از دود آه
می کشم صد آه هر دم از دل افکار خود

ای که از دست دلم هر دم شکایت می کنی
گر نمی خواهی بر افشان طره طرار خود

کرده ام اکرار جان دادن فضولی در رهش
گر کشندم بر نخواهم گشت از اقرار خود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.