هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از درد عشق و بیداد معشوق شکایت میکند و به زیباییهای معشوق و تأثیر آن بر عاشق اشاره مینماید. همچنین، شاعر از ناپایداری دنیا و ضرورت صبر و تحمل در برابر وقایع زندگی سخن میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای سنین پایینتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد عشق و ناپایداری دنیا برای نوجوانان جوانتر ممکن است سنگین باشد.
شمارهٔ ۱۵۴
ای که گویی که دلت خون نشود چون نشود
چه دلست آنکه ز بیداد بتان خون نشود
رونق حسن تو هر چند که افزون گردد
عشقم آن نیست که از حسن تو افزون نشود
داری آن حسن که گر پیش تو آید لیلی
نتواند که ترا بیند و مجنون نشود
رای عقلست که دل گرد خطت گم گردد
حکم عشقست کزان دایره بیرون نشود
می نویسم خط خونابه بلوح رخ زرد
آه اگر گلرخ من واقف مضمون نشود
هر چه واقع شود از دور درو نیست ثبات
عاقل آن به که بهر واقعه محزون نشود
یار را هست بحال تو فضولی رحمی
هست امید که این حال دگرگون نشود
چه دلست آنکه ز بیداد بتان خون نشود
رونق حسن تو هر چند که افزون گردد
عشقم آن نیست که از حسن تو افزون نشود
داری آن حسن که گر پیش تو آید لیلی
نتواند که ترا بیند و مجنون نشود
رای عقلست که دل گرد خطت گم گردد
حکم عشقست کزان دایره بیرون نشود
می نویسم خط خونابه بلوح رخ زرد
آه اگر گلرخ من واقف مضمون نشود
هر چه واقع شود از دور درو نیست ثبات
عاقل آن به که بهر واقعه محزون نشود
یار را هست بحال تو فضولی رحمی
هست امید که این حال دگرگون نشود
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.