هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و شوریدگی خود میگوید و بیان میکند که دلبستگی به معشوق او را از خود بیخود کرده است. او از درد فراق و سختیهای عشق سخن میگوید و آرزو میکند که معشوق با شمشیرش به رنج او پایان دهد. همچنین، شاعر از عشق بیشعور دیگران بیزار است و تنها معشوقی را میپسندد که او را درک کند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانهی عمیق و استفاده از استعارههای پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوانتر دشوار میباشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند مرگ و شمشیر ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.
شمارهٔ ۲۸۷
آتشم من گلخنی باید که باشد منزلم
نیستم گلبن که از گلزار بگشاید دلم
گر نگفتم حال خود پیش تو معذورم بدار
هستی شوق تو کرد از هستی خود غافلم
آب شمشیر ترا فیض زلال زندگیست
سخت دشوارست مردن گر تو باشی قاتلم
دل فدایت کرد جان شادم که هم صرف تو شد
هر چه حاصل کرده بود از تو دل بی حاصلم
جوهر تیغ تو می خواهم رهاند از غمم
از چنین بحری مگو موج افکند بر ساحلم
گشت مشکل کار من لطفی بکن تیغی بکش
پیش تو سهلست آسان ساز کار مشکلم
نیست مقبولم فضولی دلبران بی شعور
مایل آنم که می داند سوی او پلبلم
نیستم گلبن که از گلزار بگشاید دلم
گر نگفتم حال خود پیش تو معذورم بدار
هستی شوق تو کرد از هستی خود غافلم
آب شمشیر ترا فیض زلال زندگیست
سخت دشوارست مردن گر تو باشی قاتلم
دل فدایت کرد جان شادم که هم صرف تو شد
هر چه حاصل کرده بود از تو دل بی حاصلم
جوهر تیغ تو می خواهم رهاند از غمم
از چنین بحری مگو موج افکند بر ساحلم
گشت مشکل کار من لطفی بکن تیغی بکش
پیش تو سهلست آسان ساز کار مشکلم
نیست مقبولم فضولی دلبران بی شعور
مایل آنم که می داند سوی او پلبلم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.