۱۵۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۹۹

ما فراغ از غم بیش و کم عالم داریم
غم نداریم اگر بیش و گر کم داریم

نیست یک دم که غمت همدمی ما نکند
همه دم خاطر شاد و دل خرم داریم

غم عشق است که دل را فرحی می بخشد
فرحی در دل ما هست که این غم داریم

شب غم را نتوان یافت به از ما شمعی
که دل سوخته و دیده پر نم داریم

گرد خاک رهت از دیده ما می شوید
ناله دم بدم از اشک دمادم داریم

باد پاینده غم زلف سیاهت که ازوست
اختلاطی که من و عشق تو با هم داریم

شاد ازانست درین دور فضولی دل ما
که غمی در دل ازان گیسوی پرخم داریم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.