هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد دوری از معشوق و بی‌قراری ناشی از آن می‌گوید. او احساس پوچی و بی‌هدفی در زندگی بدون عشق را بیان می‌کند و از تنهایی و همنشینی با غریبان شکایت دارد. شاعر وجود خود را وابسته به دیدار معشوق می‌داند و از رقیبان و شرایط نامطلوب خود گله می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسات پیچیده‌ای مانند پوچی، تنهایی و بی‌قراری در شعر وجود دارد که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.

شمارهٔ ۳۱۶

دمی بی عشق خوبان پری رخسار چون باشم
بعالم بهر کاری آمدم بی کار چون باشم

چو دیده ام قامتش از بی خودی خود را ندانستم
خدا داند بوقت دیدن رفتار چون باشم

شدم در تنگنای دهر بیزار از دل و از جان
جدا از یار در یک خانه با اغیار چون باشم

مکن از نالهای زار دور از بزم او منعم
نیم در بزم او بی نالهای زار چون باشم

منم چون عکس بر مرآت هستی بی شعور از خود
وجود من ز دیدارست بی دیدار چون باشم

رقیبان را نمی خواهم که بینم چون کنم یارب
رقیبان همدم یارند من بی یار چون باشم

ندارم صبر بی رویش نخواهم رفت از کویش
فضولی عندلیبم بی گل و گلزار چون باشم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.